قاصدک1
Designer: Mohammad Theme
سلام امید وارم که خوش باشید زندگی اجبا ر است>>>مرگ انتظار است<<>>عشق یک با ر است<<>> جدایی دشوار است<<>>فکر تو تکرار است<>اگر رفتم تو یادم کن<<>> اگر مردم تو خا کم کن<<>>اگر ما ندم!به مهر خود شا دم کن عشق مجموعه ای است از احساسات و شهوات
عشق را در پستوی خانه هم نتوان پیدا کرد...
آری، هنگامی ست که آوای عشق را تنها و تنها در نی غربت ها می توان شنید و بس. امروز را کتیبه ای می کنم، بر انگشتان سنگیم! من، صوفی بی غم فرزند کوروش کبیرم. و مرا، از تندی باد و تیزی شمشیر و سردی دستهای بی جانت، باکی نیست!!! من تو را می خواهم، و تو را فتح خواهم کرد!!؟ چه با شمشیر چه با قلم، و چه با گرمی دستهایم! خورشید وجودم سرشار از توست، و تو باش، که دیری زود، می آیم... آنگه به خدای خود رسیدی!! من عاشق این خیال مستم? تا نیل به آن چشم بروی کعبه بستم! در کعبه اگر شوق وصال است!؟ آن صاحب کعبه به چه حال است!؟؟ در کعبه ی دل با همه دینی? هر سو که روی خدای بینی!!! دل پاک کن از گناه ه زشتی? چون حور وشان دل بهشتی! تا این دل با وفای ما هست! در میکده هم خدای ما هست... می نویسم و قلم درد مرا می داند، رهگذر شعر مرا می خواند، و به من می خندد و بخند بر من که خنده دوای درد است و بدان ای دوست زندگی نامرد است شاید روزی اینچنین با تو کند! تو آندم مرا می یابی، بنشین آن دم بخوان شعر مرا ونکن بی تابی... صادق بد زمانه ای شده اگر می دانستی بشکه های نفت و گاز سوراخ شده شک دارم خود را با گاز آزاد می کردی نیستی ببینی که کارت سوخت ناموس شده موبایل- کارت شارژ- دختران را به سوی خانه های خالی شیطان می کشد رژه ماشین ها-ارتفاع ساختمان ها- تابلوی تبلیغات مغازه ها -مدرک بدرد نخور دانشگاه ها چشمان دخترانمان را بستند صادق در تاریکی کتاب بخوان . . .! سال ؛ سال تغییر الگوی مصرف است صادق بخواب آرام که بوف کورت دون ژوان کرج ات سگ ولگرد کتابخانه جاودان ذهن من شده اند در خیابان دختر ها گوشی بدست پسرها گوشواره به گوش . . . ! مادرها جلوی ماهواره بدنبال مد روز پدرها در پی خرید سهامی پرسود مادربزرگها پدربزرگها خفته در آسایشگاه سالمندان و ما . . . در پی بوی انسانیت به هر چیز و هر کس پارس می کنیم . . . خبری آمد که دیگر کبری تصمیمش را گرفته چون آن مرد با اسب در باران نیامد و باز باران با ترانه نمی بارد و انار دیگر صد دانه یاقوت ندارد چون مردم ما چند سالیست که با ساز چوپان دروغگو می رقصند درحالی که مشعل دهقان فداکار را نمی بینند ودیگر یار مهربان کتاب نیست همانطور که می گویند خلیج فارس؛خلیج فارس نیست کاش رویا هایمان روزی حقیقت می شدند... تنگنای سینه ها دشت محبت می شدند... سادگی مهر و صفا قانون انسان بودن است... کاش قانونهایمان یک دم رعایت می شدند ...اشکهای همدلی از روی مکر است و فریب ...،کاش روزی چشم هامان با صداقت می شدند... گاهی از غم می شود ویران دلم ...، کاشکی دلها همه مردانه قسمت میشدند
کلمات کلیدی: ()
عشق و شهوت زاده یک مادرند
هردو عصیان پیشه و رسوا گرند
دل سرای عشق و لب جای هوس
بی هوس عشق است در بند قفس
ای بسا شبها که لیلی در خفا
خفته در آغوش مجنون بی صدا
شایدا لبهای شیرین هم دوصد
بر لب فرهاد عاشق بوسه زد
عشق ورزی را هوسبازی مخوان
هرچه میخواهی در آغوشش بمان
عشق و شهوت را جدا کردن چرا؟
عاشقی را بی صفا کردن چرا؟
چون به جمع عاشقان گشتی قرین
تن بده بر بوسه های آتشین
کلمات کلیدی: ()
کلمات کلیدی: ()
کلمات کلیدی: ()
کلمات کلیدی: ()
کلمات کلیدی: ()
کلمات کلیدی: ()
کلمات کلیدی: ()
کلمات کلیدی: ()
کلمات کلیدی: ()
Design By : Theam.TK |